پیک حق ناگه ز ره بی وقفه از در میرسد

مرگ را باور کنم یا نکنم سر میرسد
پیک حق ناگه ز ره بی وقفه از در میرسد
مانده ام آن لحظه گویم یا نگویم ای رفیق
این زمان درمانده ام ، آیا به من شر میرسد؟
من که جز خوبی برای خلق در قلبم نبود
حال با این آرزو اینک به من بر میرسد ؟
خالق ام گفتا که اعمالم به نیات من است
یا خلاف نیت ام ، یک جور دیگر میرسد ؟!
آرزو دارم که عالم صلح باشد با صفا
شر نباشد در جهان ، با من بگو کی میرسد؟
این جهان جز رنج و غم چیزی برای ما نداشت
پس نگو این وعده ها یک وقت دیگر میرسد
آدمیزادی که من دیدم بجز ظلم و ستم
کرد کاری که کنون بر گرده خر میرسد !
عشق در روی زمین یک میوه ممنوعه است
چون زمستان بگذرد ، فصل صنوبر میرسد
غم مخور پیک اجل ، این نیز از ما بگذرد
گر امید من خداست ، این غم به آخر میرسد
#قاسم_بختیاری ۱۴۰۴/۶/۲۶